چند وقت قبل در جمع دوستان بحثی داشتیم در باب جبر و اختیار. البته مسلماً من و آن جمع سواد چندانی در این زمینه نداشتیم و صرفاً بر اساس استدلال عقلی پیش می‌رفتیم. تعجبی هم ندارد که در آخر به نتیجه‌ی قطعی و مسلمی نرسیدیم.


با یک مثال شروع می‌کنیم. توپ بسکت‌بالی را در نظر بگیرید که توسط فردی به هدف تور پرتاب می‌شود. اگر بتوانیم تمام اطلاعات ممکن در مورد این توپ و محیط پرتاب و فرد پرتاب‌کننده بدانیم، آیا می‌توانیم مسیر و مقصد توپ را پیش‌بینی کنیم؟ وقتی می‌گویم تمام اطلاعات، منظورم این است که فعل و انفعالات زیر اتمی ذرات توپ و هوا و تمام چیزهایی که در فیزیک نیوتنی و کوانتوم و فلان و فلان امکان دانستن آن‌ها وجود دارد، و همچنین تمام اطلاعات در مورد پرتاب‌گر در حد پالس‌های عصبی مغزی و فیزیک بدنی و خلاصه هر آنچه می‌توان دانست، همه را بدانیم. البته این کاملاً دور از تصور است، اما تا وقتی که غیرممکن بودن آن ثابت نشود، می‌توان به عنوان یک فرض از آن استفاده کرد.

اگر جواب سوال بالا مثبت باشد، یعنی با دانستن تمام اطلاعات ممکن بتوانیم مسیر و مقصد توپ را پیش‌بینی کنیم، آیا ممکن است با داشتن همین فرض، رفتار یک انسان را پیش‌بینی کرد؟

برای اینکه بتوانیم این تعمیم را صحیح بدانیم، یک فرض اضافه احتیاج داریم. لازم است فرض کنیم تمام رفتارهای یک انسان مستقیماً حاصل پالس‌های الکتریکی عصبی است که در مغز ایجاد می‌شوند. نمی‌دانم این فرض تا چه حد قابل قبول است، اما مشاهده‌ی شخصی‌ام نشان می‌دهد با پیشرفت دانش پزشکی، تقریباً برای اکثر رفتارهای انسانی (اعم از ترس، عشق، غرور و...) ما به ازای مغزی پیدا شده است.

این را هم فرض می‌کنیم، یعنی رفتارهای انسان را کاملاً مادی در نظر می‌گیریم. به عبارتی، اگر فردی نسبت به دیگری احساس نفرت دارد، ریشه‌ی آن را باید در ساختار مغزی و اتفاقاتی جست‌و‌جو کرد که در نهایت مغز را به این شکل در آورده‌اند که در مواجهه با فرد مذکور، پالس‌هایی تولید شود و احساسی که آن را نفرت می‌نامیم ایجاد شود.

حال قدم بعدی را برمیداریم. اگر تمام عواملی که روی ساختار مغز یک انسان موثر است، حتی شده عطسه‌ی رفیق یکی از اجداد فرد مذکور روی درخت‌های جنگل‌های آفریقا، اگر همه‌ی اطلاعات را داشته باشیم، آیا امکان پیش‌بینی رفتار فرد در موقعیت‌های مختلف را نداریم؟

این سوال قابل پاسخ دادن نیست، چون بر فرض‌های انتزاعی و روند استدلال تخیلی بنا شده است. اما بیایید باز هم جلوتر برویم و فرض کنیم موجودی وجود دارد که تمام اطلاعات را داشته و می‌تواند در هر لحظه تمام آن‌ها را یک‌جا تحلیل نماید. تعریفی که در دین از خدا و علم لایتناهی او می‌شناسیم، حداقل وجود این موجود را در نگاه دینی ممکن می‌داند.

مشکل دقیقا از همینجا شروع می‌شود. اگر خدا با توجه به اطلاعات کاملی که از کائنات در زمان‌های قبل دارد (فرض کنیم علم خدا هم محدود به زمان است، هرچند نگاه دین این فرض را مردود می‌داند)، دقیقا می‌تواند رفتار یک انسان را پیش‌بینی نماید، آیا می‌توانیم کماکان انسان را صاحب اختیار بدانیم؟

ادامه دارد...